امید حضرت سلیمان (ع) و امام حسین (ع)
پرسش :
چگونه حضرت سلیمان (علیه السلام) پس از فوت فرزندش تقاضای ملک و فرمانروایی مینماید، اما امام حسین (علیه السلام) بر سر جنازه حضرت علی اکبر (علیه السلام) میفرماید: «ای علی بعد از تو خاک بر سر این دنیا»؟
شرح پرسش :
وارد شده است که حضرت سلیمان (علیه السلام) پس از فوت فرزندش در هنگام ورود این مصیبت چنین دعا میکند: «قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لىِ وَ هَبْ لىِ مُلْکاً لَّا یَنبَغِى لِأَحَدٍ مِّن بَعْدِى إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّاب»؛ یعنی بدون اظهار نگاه ناامیدانه به دنیا تقاضای ملک و فرمانروایی مینماید. اما در جریان کربلا شاهد آنیم که امام حسین (علیه السلام) که اسوه و الگوی صبر و استقامت هستند و در عین افضلیت مقام نسبت به پیامبران حتی اولوالعزم، بر سر جنازه حضرت علی اکبر(علیه السلام) میگویند: «یا علی! علی الدنیا بعدک العفی، یعنی ای علی بعد از تو خاک بر سر این دنیا». اگر طبق فرمایش قرآن در آیه یاد شده گفتار و رفتار حضرت سلیمان (علیه السلام) یک فضیلت است، این تناقض گفتاری و رفتاری امام حسین (علیه السلام) را چگونه توجیه میکنید؟ لطفاً با استنادات کافی نقلی و عقلی پاسخ دهید.
وارد شده است که حضرت سلیمان (علیه السلام) پس از فوت فرزندش در هنگام ورود این مصیبت چنین دعا میکند: «قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لىِ وَ هَبْ لىِ مُلْکاً لَّا یَنبَغِى لِأَحَدٍ مِّن بَعْدِى إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّاب»؛ یعنی بدون اظهار نگاه ناامیدانه به دنیا تقاضای ملک و فرمانروایی مینماید. اما در جریان کربلا شاهد آنیم که امام حسین (علیه السلام) که اسوه و الگوی صبر و استقامت هستند و در عین افضلیت مقام نسبت به پیامبران حتی اولوالعزم، بر سر جنازه حضرت علی اکبر(علیه السلام) میگویند: «یا علی! علی الدنیا بعدک العفی، یعنی ای علی بعد از تو خاک بر سر این دنیا». اگر طبق فرمایش قرآن در آیه یاد شده گفتار و رفتار حضرت سلیمان (علیه السلام) یک فضیلت است، این تناقض گفتاری و رفتاری امام حسین (علیه السلام) را چگونه توجیه میکنید؟ لطفاً با استنادات کافی نقلی و عقلی پاسخ دهید.
پاسخ :
در خصوص شأن نزول دو آیه 34 و 35[1] از سوره «ص» حکایات و روایات زیادی در کتب تفسیری و یا تاریخی نقل شده است که موجه ترین آنها، با توجه به مقام عصمت حضرت سلیمان (علیه السلام) به قرار زیر است[2]:
سلیمان آرزو داشت فرزندان برومند شجاعى نصیبش شود که در اداره کشور و مخصوصا جهاد با دشمن به او کمک کنند، او داراى همسران متعدد بود با خود گفت: من با آنها همبستر میشوم- تا فرزندان متعددى نصیبم گردد، و به هدفهاى من کمک کنند، ولى چون در اینجا غفلت کرد و "انشاء اللَّه"، همان جملهاى که بیانگر اتکاى انسان به خدا در همه حال است، را نگفت در آن زمان هیچ فرزندى از همسرانش تولد نیافت، جز فرزندى ناقص الخلقه، همچون جسدى بیروح که آن را آوردند و بر کرسى او افکندند! سلیمان سخت در فکر فرو رفت، و ناراحت شد که چرا یک لحظه از خدا غفلت کرده، و بر نیروى خودش تکیه کرده است، توبه کرد و به درگاه خدا بازگشت.[3]
این آیات اولاً: به نوعی حکایت از این می کند که حضرن سلیمان (علیه السلام) در یک لحظه دچار لغزش (البته به معنای ترک اولی) شده است، از دست دادن فرزند نوعی عقوبت محسوب می شده است.
ثانیا: فرزندی که از دست داده ناقص الخلقه و در بدو تولد بوده است، معمولاً از دست دادن چنین فرزندی عاطفه انسانی را تحریک نمی کند. اما امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا این سخنان را در حالی بیان کردند که اولاً: در اوج کمال معرفت و عشق به خداوند است.
ثانیاً: فرزندی را در راه خداوند هدیه می کند که شبیه ترین فرد از جهت جسمی، اخلاقی و گفتاری به نبی خاتم (صلّی الله علیه و آله) بود. فردی بود که فدای امام زمان خود شد و در حال حرکت به میدان مبارزه گفت: من على بن الحسین بن على میباشم. من از گروهى هستم که جد پدرشان پیامبر اسلام است. به خدا قسم که پسر زنا زاده در میان ما حکومت نخواهد کرد. من شما را با این نیزه بقدرى میزنم که نوک آن بر گردد. من شما را با شمشیر میزنم و از پدر خویشتن حمایت می کنم. من شما را نظیر جوان هاشمى و علوى میزنم..[4]
گریه و اظهار ناراحتی برای از دست دادن چنین فرزندی با آن وضعیت دل خراش که قلب هر سنگ دلی را منقلب می کند؛ اولاً: کاملا طبیعی است. ثانیاً: بیانگر جامعیت وجودی امام است که در عین شجاعت، قوت قلب و استقامت در مبارزه، دارای قلبی پر از عاطفه و محبت است چون امام سرچشمه همه کمالات انسانی است و مهر و محبت یکی از کمالات انسانی است. چنانکه نبی خاتم (صلّی الله علیه و آله) در هنگام از دست دادن فرزندش ابراهیم گریه می کردند و در جواب پرسش از علت گریه فرمودند این گریه نیست، بلکه رحمت است و کسی که ترحم نکند، مورد ترحم قرار نمی گیرد.[5]
حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) نیز بر سر قبر پدرش نبی خاتم (صلّی الله علیه و آله) از سوز درون فرموده است: ای پدر تو رفتی و با رفتن تو، دنیا روشنی هایش را از ما برگرفت و نعمت و خوشی اش را از ما دریغ کرد، جهان به حسن و جمال تو روشن بود، اما الان روز روشن آن سیاه گشته و تر و خشک آن، حکایت از شب های بس تاریک دارد.[6]
ثالثاً: این جمله امام بر بالای جسم مجروح و بی روح علی اکبر «یا علی! علی الدنیا بعدک العفی، یعنی ای علی بعد از تو خاک بر سر این دنیا» نشان دهنده جایگاه با عظمت علی اکبر نزد امام می کند که وجود او برای امام برابری با حیات امام می کند.
رابعاً: حکایت از اوج فداکاری امام می کند که با ارزش ترین چیزی که در اختیار دارد در راه خداوند هدیه می کند.
گذشته از همه، کسی که در اوج سلامتی خود و فرزندانش، برای خشنودی خداوند از همه آنها چشم پوشی می کند آیا او به رحمت خداوند امیدوار تر است یا کسی که فرزند ناقص الخلقه را از دست داده و در آن حال از خداوند سلطنت جهانی را طلب می کند؟ هر چند این سخن حضرت سلیمان (علیه السلام) نیز حکایت از عظمت روحی و مقام یقین به رحمت بی کران الاهی دارد که نسبت به انسان های عادی بسیار برتر است ولی نسبت به حالات خاص امام حسین (علیه السلام) قابل مقایسه نیست.
بنابراین سخنان امام نه تنها حکایت از یأس و نا امیدی از رحمت الهی ندارد، بلکه حکایت از امید و ایمان بسیار بالا نسبت به زندگی برتر و پایدارتر اخروی دارد. علاوه این که این جمله امام حکایت از اوضاع نابسامان آن عصر و زمان دارد چنان که از فرمایش امام حسین (علیه السلام) در دیگر موارد، علت بیزاری او از زندگی دنیوی مشخص می شود، در مسیرش به سوی کربلا فرمودند: به راستی دنیا تغییر چهره داده و ناشناخته گشته و نیکی آن در حال نابودی است و از نیکی جز رطوبتی که در ته ظرف مانده و جز زندگی وبال آور، همچون چراگاهی که جز گیاه بیماری زا و بی مصرف چیزی در آن نمی روید، باقی نمانده است، آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل دست بر نمی دارند، به طوری که مؤمن حق دارد به مرگ و دیدار خدا مشتاق باشد... همانا مردم دنیاپرست شدند و دین فراتر از سر زبان آنها نمی رود... .[7]
در کلامی دیگر به صورت مکرر، علت بیزاری از زندگی دنیا را هتک حرمت و شهادت مردان الهی می داند.
امام زین العابدین (علیه السلام) می فرماید: در هر منزلی که فرود آمدیم و بار بستیم، پدرم از شهادت یحیی بن زکریا (علیه السلام) سخن می گفت: از آن جمله روزی فرمود: از خواری دنیا نزد باری تعالی این است که سر مطهر یحیی را بریدند و به عنوان هدیه، به نزد زن زناکاری از بنی اسرائیل بردند،[8] و همین طور امام حسین (علیه السلام) در شهادت علی اکبر فرمود: چقدر اینها جسارت بر ذات حق تعالی و نبی خاتم (صلّی الله علیه و آله) و هتک حرمت نبی خاتم (صلّی الله علیه و آله) کردند.[9]
پینوشتها:
[1] "به تحقیقی که ما سلیمان را آموزدیم و جسدی را بر روی تخت اش انداختیم، سپس او توبه کرد و گفت پروردگارم مرا ببخش و به من سلطنتی که بعد از من شایسته کسی نباشد، ببخش، به درستی که تو زیاد بخششگری"، صاد، 35.
[2] در ارتباط با تفسیر این دو آیه و ترک اولی سلیمان (ع) و اشکالات و پاسخ های راجع به درخواست سلطنت انحصاری حضرت سلیمان (ع) رجوع شود به: المیزان عربی، ج 17، ص 204؛ تفسیر نمونه، ج 19، ص 282؛ راه و راهنماشناسی، ص 174، استاد مصباح یزدی.
[3] تفسیر نمونه، ج 19، ص 281.
[4] بحارالانوار، ج 45، ص 43.
[5] وسائل الشیعة، ج 2، ابواب دفن، باب 17، ص 922، روایت 8.
[6] بحارالانوار، ج 43، ص 174-180.
[7] تحف العقول، سخنان کوتاه امام حسین (ع)، ص 427.
[8] بحارالأنوار، ج 45، ص 299 ؛ نرم افزار گنجینه روایات نور؛ نک: پرسش ها و پاسخ های دانشجویی، شماره 13، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، مرکز فرهنگی، اداره مشاوره و پاسخ.
[9] بحار الانوار، ج 45، ص 44.
منبع: اسلام کوئست
در خصوص شأن نزول دو آیه 34 و 35[1] از سوره «ص» حکایات و روایات زیادی در کتب تفسیری و یا تاریخی نقل شده است که موجه ترین آنها، با توجه به مقام عصمت حضرت سلیمان (علیه السلام) به قرار زیر است[2]:
سلیمان آرزو داشت فرزندان برومند شجاعى نصیبش شود که در اداره کشور و مخصوصا جهاد با دشمن به او کمک کنند، او داراى همسران متعدد بود با خود گفت: من با آنها همبستر میشوم- تا فرزندان متعددى نصیبم گردد، و به هدفهاى من کمک کنند، ولى چون در اینجا غفلت کرد و "انشاء اللَّه"، همان جملهاى که بیانگر اتکاى انسان به خدا در همه حال است، را نگفت در آن زمان هیچ فرزندى از همسرانش تولد نیافت، جز فرزندى ناقص الخلقه، همچون جسدى بیروح که آن را آوردند و بر کرسى او افکندند! سلیمان سخت در فکر فرو رفت، و ناراحت شد که چرا یک لحظه از خدا غفلت کرده، و بر نیروى خودش تکیه کرده است، توبه کرد و به درگاه خدا بازگشت.[3]
این آیات اولاً: به نوعی حکایت از این می کند که حضرن سلیمان (علیه السلام) در یک لحظه دچار لغزش (البته به معنای ترک اولی) شده است، از دست دادن فرزند نوعی عقوبت محسوب می شده است.
ثانیا: فرزندی که از دست داده ناقص الخلقه و در بدو تولد بوده است، معمولاً از دست دادن چنین فرزندی عاطفه انسانی را تحریک نمی کند. اما امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا این سخنان را در حالی بیان کردند که اولاً: در اوج کمال معرفت و عشق به خداوند است.
ثانیاً: فرزندی را در راه خداوند هدیه می کند که شبیه ترین فرد از جهت جسمی، اخلاقی و گفتاری به نبی خاتم (صلّی الله علیه و آله) بود. فردی بود که فدای امام زمان خود شد و در حال حرکت به میدان مبارزه گفت: من على بن الحسین بن على میباشم. من از گروهى هستم که جد پدرشان پیامبر اسلام است. به خدا قسم که پسر زنا زاده در میان ما حکومت نخواهد کرد. من شما را با این نیزه بقدرى میزنم که نوک آن بر گردد. من شما را با شمشیر میزنم و از پدر خویشتن حمایت می کنم. من شما را نظیر جوان هاشمى و علوى میزنم..[4]
گریه و اظهار ناراحتی برای از دست دادن چنین فرزندی با آن وضعیت دل خراش که قلب هر سنگ دلی را منقلب می کند؛ اولاً: کاملا طبیعی است. ثانیاً: بیانگر جامعیت وجودی امام است که در عین شجاعت، قوت قلب و استقامت در مبارزه، دارای قلبی پر از عاطفه و محبت است چون امام سرچشمه همه کمالات انسانی است و مهر و محبت یکی از کمالات انسانی است. چنانکه نبی خاتم (صلّی الله علیه و آله) در هنگام از دست دادن فرزندش ابراهیم گریه می کردند و در جواب پرسش از علت گریه فرمودند این گریه نیست، بلکه رحمت است و کسی که ترحم نکند، مورد ترحم قرار نمی گیرد.[5]
حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) نیز بر سر قبر پدرش نبی خاتم (صلّی الله علیه و آله) از سوز درون فرموده است: ای پدر تو رفتی و با رفتن تو، دنیا روشنی هایش را از ما برگرفت و نعمت و خوشی اش را از ما دریغ کرد، جهان به حسن و جمال تو روشن بود، اما الان روز روشن آن سیاه گشته و تر و خشک آن، حکایت از شب های بس تاریک دارد.[6]
ثالثاً: این جمله امام بر بالای جسم مجروح و بی روح علی اکبر «یا علی! علی الدنیا بعدک العفی، یعنی ای علی بعد از تو خاک بر سر این دنیا» نشان دهنده جایگاه با عظمت علی اکبر نزد امام می کند که وجود او برای امام برابری با حیات امام می کند.
رابعاً: حکایت از اوج فداکاری امام می کند که با ارزش ترین چیزی که در اختیار دارد در راه خداوند هدیه می کند.
گذشته از همه، کسی که در اوج سلامتی خود و فرزندانش، برای خشنودی خداوند از همه آنها چشم پوشی می کند آیا او به رحمت خداوند امیدوار تر است یا کسی که فرزند ناقص الخلقه را از دست داده و در آن حال از خداوند سلطنت جهانی را طلب می کند؟ هر چند این سخن حضرت سلیمان (علیه السلام) نیز حکایت از عظمت روحی و مقام یقین به رحمت بی کران الاهی دارد که نسبت به انسان های عادی بسیار برتر است ولی نسبت به حالات خاص امام حسین (علیه السلام) قابل مقایسه نیست.
بنابراین سخنان امام نه تنها حکایت از یأس و نا امیدی از رحمت الهی ندارد، بلکه حکایت از امید و ایمان بسیار بالا نسبت به زندگی برتر و پایدارتر اخروی دارد. علاوه این که این جمله امام حکایت از اوضاع نابسامان آن عصر و زمان دارد چنان که از فرمایش امام حسین (علیه السلام) در دیگر موارد، علت بیزاری او از زندگی دنیوی مشخص می شود، در مسیرش به سوی کربلا فرمودند: به راستی دنیا تغییر چهره داده و ناشناخته گشته و نیکی آن در حال نابودی است و از نیکی جز رطوبتی که در ته ظرف مانده و جز زندگی وبال آور، همچون چراگاهی که جز گیاه بیماری زا و بی مصرف چیزی در آن نمی روید، باقی نمانده است، آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل دست بر نمی دارند، به طوری که مؤمن حق دارد به مرگ و دیدار خدا مشتاق باشد... همانا مردم دنیاپرست شدند و دین فراتر از سر زبان آنها نمی رود... .[7]
در کلامی دیگر به صورت مکرر، علت بیزاری از زندگی دنیا را هتک حرمت و شهادت مردان الهی می داند.
امام زین العابدین (علیه السلام) می فرماید: در هر منزلی که فرود آمدیم و بار بستیم، پدرم از شهادت یحیی بن زکریا (علیه السلام) سخن می گفت: از آن جمله روزی فرمود: از خواری دنیا نزد باری تعالی این است که سر مطهر یحیی را بریدند و به عنوان هدیه، به نزد زن زناکاری از بنی اسرائیل بردند،[8] و همین طور امام حسین (علیه السلام) در شهادت علی اکبر فرمود: چقدر اینها جسارت بر ذات حق تعالی و نبی خاتم (صلّی الله علیه و آله) و هتک حرمت نبی خاتم (صلّی الله علیه و آله) کردند.[9]
پینوشتها:
[1] "به تحقیقی که ما سلیمان را آموزدیم و جسدی را بر روی تخت اش انداختیم، سپس او توبه کرد و گفت پروردگارم مرا ببخش و به من سلطنتی که بعد از من شایسته کسی نباشد، ببخش، به درستی که تو زیاد بخششگری"، صاد، 35.
[2] در ارتباط با تفسیر این دو آیه و ترک اولی سلیمان (ع) و اشکالات و پاسخ های راجع به درخواست سلطنت انحصاری حضرت سلیمان (ع) رجوع شود به: المیزان عربی، ج 17، ص 204؛ تفسیر نمونه، ج 19، ص 282؛ راه و راهنماشناسی، ص 174، استاد مصباح یزدی.
[3] تفسیر نمونه، ج 19، ص 281.
[4] بحارالانوار، ج 45، ص 43.
[5] وسائل الشیعة، ج 2، ابواب دفن، باب 17، ص 922، روایت 8.
[6] بحارالانوار، ج 43، ص 174-180.
[7] تحف العقول، سخنان کوتاه امام حسین (ع)، ص 427.
[8] بحارالأنوار، ج 45، ص 299 ؛ نرم افزار گنجینه روایات نور؛ نک: پرسش ها و پاسخ های دانشجویی، شماره 13، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، مرکز فرهنگی، اداره مشاوره و پاسخ.
[9] بحار الانوار، ج 45، ص 44.
منبع: اسلام کوئست
پرسش و پاسخ مرتبط
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}